وقتی تو نیستی نه هست های ما چنانکه بایدند
نه بایدها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را
با بغض میخورم
عمری است لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم:
باشد برای روز مبادا!!
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرجه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند؟
شاید امروز نیز روز مبادا باشد!!!!!
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونانکه بایدند
نه باید ها....
هر روز بی تو روز مباداست
----------------------------------------
حرفهای ما هنوز نا تمام
تا نگاه میکنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از انکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود دیر میشود
-----------------------------------------------------------
خوشحال می شم نظرهای قشنگیتان را بدین
بنام زیباترین نغمه های عشق
مدتی است نمی دانم چگونه از چشمانت بنویسم….از نقش و نگار آن نگاه معصومت…که از لابه لای پیچ و خم آن عشق را آغاز کردم....
مدتی است خودم را و زندگی ام را در تو گم کرده ام …آن چنان که شده ای تنها امید برای بودنم و حل معمای زندگی ام..
…
دیری است خسته ام از تحمل تماشای شب های بی تو ستاره ی آسمانمستاره ی من...
خستگی هایم را با بوسه از من بگیرکه سخت محتاج تسکین تو ام…بگذار در شهر امن افکار تو غرق شوم…بگذار در شعاع محبت تو تا کرانه های همه ی خوبی ها ادامه دارد آسوده چشم بر هم بگذارم....
بگذار بدانم که دیگر در دستان تو آواره نیستم…بگذار تنها شعر پرواز تو باشم....
هم پرواز من...ندیده ای اشک های شبانه ام را برای دوری از تو می ریزند…ندیده ای مرا که سلام سحر گاهم وشب خوش شبانگاهم را پنهان از نگاه آیینه های رنگ پریده با عطر یک بوسه برایت می فرستم...
ای پاک تر از هر آیینه بی غبار...من گرفتار قمار عاشقانه تو وتو دلواپس از برگ های زرد پاییز که برگ سبز عشقمان را همرنگ خود کنند.....
درخت تنو مند عشق...شیرین تر از عشق تو کجا می توان یافت؟
در این شب تیره که پر است از دانه های اشک من و آسمان به یاد تو پناه آورده ام... تو که از همان آسمان برای من آبی تری...
...
ای خوشبو تر از هر بهار و ساده تر از زمستان برفی...محتاج توام...
جهان کوچک من از تو زیباست...هنوز از عطر لبخند او سرمست...
واسه تکرار اسم ساده ی توست...صدایی از من عاشق اگر هست...
منو نسپر به فصل رفته ی عشق...نذار کم شم من از آینده ی توبه من فرصت بده گم شم دوباره...توی آغوش بخشاینده ی تو............................................
عشق را دوست دارم
زمستان را دوست دارم چون فصل غم است
دی را دوست دارم چون خدا برای من او را فرو فرستاد
غم را دوست دارم چون اشک دل است
اشک را دوست دارم چون گواه دل است
دل را دوست دارم عشق را به من آموخت
عشق را دوست دارم چون تو را دوست دارم...
من منتظرت هستم ای...
به کاری که آغاز آن نام اوسـت
درون مایه اش نور الهام اوست
با عرض سلام و خسته نباشی خدمت کلیه عزیزانی که از این وب لاگ دیدن میکنند.
از شما پوزش می خواهم که نتونستم 17 روز در خدمت شما باشم راستش رفته بودم شیراز .جایه شما خالی بود.خیلی دلم برای نوشتن تنگ شوده بود امیدوارم که بتوانم از این به بعد بیشتر در خدمت شما باشم.
کاش مسیر هیچ کس رفتن نشود
کاش هیچ کس فراموش نشود
کاش هیچ کس خاطره ها را نبرد
کاش هیچ کس احساس را حس نکند
کاش هیچ کس عشق را باور نکند
کاش هیچ کس اسیر غربت دل نشود
کاش هیچ کس از جاده انتظار رد نشود
کاش هیچ کس با اتوبوس حسرت نرود
کاش هیچ کس لبخندش را در چشمان کسی حک نکند
کاش هیچ کس هیچ آشنایی را گم نکند